Translate

۱ شهریور ۱۳۹۸

قوانین نادرست باعث گرایش جامعه به خشونت شده است

گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان، به سفارش سازمان حقوق‌بشر ایران، یک نظرسنجی را از میان متخصصان حوزه حقوق در ایران انجام داده که در آن ٢٠٢ تحصیلکرده حقوق و فعال حقوق‌بشر شرکت کرده‌اند. از این تعداد، ١٧١ نفر از آنها که مورد پرسش قرار گرفته‌اند، در داخل کشور بوده‌اند. 
برخی از نتایج این نظرسنجی را با شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل در میان گذاشتیم.

طبق نظرسنجی که انجام شده، ۶۹ % حقوقدانان و فعالان حقوق‌بشر در جامعه آماری این نظرسنجی این‌گونه فکر می‌کنند که هنوز اکثریت مردم ایران موافق اجرای مجازات اعدام هستند. به نظر شما به‌لحاظ کیفرشناختی چرا این اکثریت بالا هنوز معتقدند اجرای مجازات‌های تنبیهی خشن باید در قوانین ایران وجود داشته باشد؟ و آیا سیاست‌های کیفری قوه قضاییه، از قبیل اجرای مجازات قصاص و اعدام در ملاءعام در این مساله مؤثر بوده است؟ 
قوانین نادرست باعث گرایش جامعه به خشونت شده است

در اینکه قوانین خشن و مجازات‌های خشن مثل اعدام، شلاق‌زدن، آن‌هم در ملاء عام، می‌تواند تأثیر سوئی در فرهنگ جامعه داشته باشد، هیچ تردیدی نیست و متأسفانه این امری است که بارها از طرف دولت اتفاق افتاده و حتی برخی از رسانه‌های دولتی و نظریه‌پردازان حکومتی با ترفندهای مختلف سعی می‌کنند به جامعه این مسئله را القاء بکنند که مجازات اعدام در جلوگیری از جرم ضروری و موثر است.
از سوی دیگر، در مورد بخشی از مجازات اعدام که مربوط است به قصاص، باید به نفس قانون اشاره کرد، و آن این است که اصولا مجازات قصاص یعنی اعدام در اختیار ولی دم گذاشته شده، و وقتی که خانواده‌ای عزیزی را در اثر قتل عمد از دست می‌دهد، قانون سه راه‌حل پیش پای او گذاشته است: یا او را ببخشد، یا پول بگیرد و یا اینکه اعدام کند. در حقیقت بار سنگینی بر دوش زیان‌دیده از جرم گذاشته می‌شود. 
این مسئله باعث شده که در بسیاری از موارد زیان‌زدیده خود دچار مشکلات دیگری بشود. شما فکر می‌کنید کسی که چهارپایه را از زیر پای کسی بیرون می‌کشد و او را به دار آویزان می‌کند تا آخر عمر این وحشت و این منظره بد از ذهن او پاک می‌شود؟ در حقیقت یک قاتل دیگر به جامعه اضافه شده. بنابراین اصولا فرهنگ ناشی از حکومت که القاء می‌کند، تئوریسین‌های حکومتی که این فرهنگ را تئوریزه و به خورد مردم می‌دهند و قوانین نادرست باعث شده که جامعه به سمت خشونت گرایش پیدا کند.

با توجه به این نکته که در نظرسنجی، حدود ۴۴٪ از جامعه آماری یعنی بالاترین تعداد اینگونه اعتقاد داشته‌اند که در چارچوب سیاسی-حقوقی موجود در ساختار نظام جمهوری اسلامی امکان بهبود و اصلاح در هیچ یک از حوزه‌های حقوق بشر وجود ندارد، به‌نظر شما این فرضیه تا چه حد با واقعیت می‌تواند سازگاری داشته باشد؟ و آیا اساسا در ساختار سیاسی حقوق فعلی امکان پیشبرد اصول جهانی حقوق‌بشر وجود ندارد؟ 
اجازه بدهید من این سوال را کلی‌تر جواب بدهم، ساختار قانون اساسی که زیربنای تمامی قوانین است و قوانین عادی از جمله قانون مجازات می‌بایستی بر آن اساس تنظیم بشود به گونه‌ای است که امکان هرگونه اصلاحی را از بین می‌برد، زیرا که طبق قانون اساسی قوانین بایستی منطبق با شریعت اسلام باشد، و وقتی که قانونی تصویب می‌شود به شورای نگهبان می‌رود در شواری نگهبان شش فقیه طبق قانون اساسی انطباق مصوبات مجلس با شریعت اسلامی هستند، و این شش فقیه مستقیما از طرف رهبر تعیین می‌شوند، بنابراین تمامی قوانین چون باید منطبق بر شریعت باشد و شریعت هم همان است که یک‌نفر می‌گوید، کجا شما می‌توانید نقشی برای دمکراسی، مردم و حقوق‌بشر پیدا کنید؟  
اگر در سال‌های گذشته تغییرات جزئی به نفع مردم رخ داده، از قبیل مثلا حضانت و یا اینکه به عنوان مثال مسئله ارث زن از زمین، این‌ها به خاطر فشار افکار عمومی و جامعه بوده، که تکه‌های کوچکی از قانون را عوض می‌کنند برای اینکه صدای جنبش‌های اجتماعی و مخالف حکومت خوابیده بشود و گرنه به صورت کلی هیچ نوع امکان اصلاحی با قانون اساسی فعلی وجود ندارد.

با توجه حساسیت مذهبی بسیار بالای حکومت و همین‌طور با توجه به اینکه در نظرسنجی انجام گرفته حقوق دگرباشان جنسی کمترین درجه اهمیت را برای جامعه آماری ما داشته است به‌نظر شما در مواجهه با یک جامعه مثل ایران که سنت و مذهب نقش قابل توجهی در هنجارسازی و قانون سازی در آن دارد، چطور می‌توان در راستای بهبود حقوق دگرباشان جنسی در قوانین ایران فعالیت کرد؟

بازهم اجازه بدهید که سوال را کلی‌تر جواب بدهم، این برمی‌گردد به نقش قانون، قانون طبق تعریفی که دارد دو وظیفه کلی بر عهده دارد، اول حفظ نظم در اجتماع و دوم بالا بردن فرهنگ اجتماعی و برای اینکه فرهنگ تغییر پیدا کند، قانون بایستی یک پله بالاتر از فرهنگ بایستد تا فرهنگ را دگرگون کند. به عنوان مثال من به خاطرم هست در بیست یا بیست و پنج سال قبل، بستن کمربند ایمنی در خودرو هنگام رانندگی اصلا رعایت نمی‌شد. حتی اگر کسی کمربند ایمنی می‌بست، مورد تمسخر قرار می‌گرفت که «چه خبره؟ اینقدر خودت را دوست داری!» بعد وقتی که قانون اجرا شد و واقعا کسانی را که کمربند نمی‌بستند جریمه می‌کردند، این دیگر به تدریج تبدیل به یک فرهنگ شد. 
و یا اینکه در زمان رژیم گذشته با تصویب قانون حمایت خانواده، چند همسری به تدریج از فرهنگ ایران رخت بربست و تبدیل شد به یک ضدارزش اما وقتی که انقلاب شد، چون این را آزاد کردند الان مردها خیلی راحت می‌گویند صیغه داریم، و چند همسری جنبه ضد ارزشی خودش را از دست داده است. 
این نقش مفید و یا مخرب قانون است در فرهنگ یک جامعه، حالا همین را سرایت بدهید به مسأله همجنس‌گرایی. همانطور که می‌دانید همجنس‌گرایی در قانون ایران، یعنی قانونی که در بعد از انقلاب تصوتب شد، جرم است و مجازات اعدام دارد، خوب این مسئله باعث می‌شود که جامعه به صورت تابو و یک امر وحشتناک به این مسئله نگاه بکند. 
از همه مسخره‌تر قوانین مجازاتی است که در مورد همجنس‌گرایی وجود دارد، به عنوان مثال در رابطه جنسی و عاطفی دو مرد، اگر اجباری در کار نباشد، فاعل صد ضربه شلاق و مفعول اعدام می‌شود، این صرف‌نظر از اینکه در یک رابطه عاطفی نقش فاعل و مفعول معلوم نیست چگونه تفکیک می‌شود، اساسا  این چه مبنایی دارد که یک عمل واحد نسبت به یک طرف صد ضربه شلاق و نسبت به طرف دیگر اعدام باشد. 
این قوانین ناشی از مغزهایی است که نه تنها در قرون وسطی باقی مانده‌اند بلکه حتی از یک تفکر درست هم محروم هستند. طبیعی است که وقتی چهل سال جامعه‌ای با این قوانین نادرست و غیر عقلانی اداره بشود، فرهنگ هم عقب می‌رود! همانطوری که تعدد زوجات الان جنبه ضد ارزشی خودش را از دست داده است برای اینکه قانون آن را جایز می‌داند. بنابراین همجنس‌گرایی هم به صورت تابو درآمده و مردم از آن وحشت دارند به خاطر اینکه قانون این امر را در فرهنگ رواج می‌دهد. 

بر اساس نظرسنجی سازمان حقوق بشر ایران ضرورت تلاش برای بهبود حقوق زنان در میان جامعه آماری این نظرسنجی از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. این مسأله نشان‌دهنده این است که حقوق نیمی از انسان‌های جامعه که سالیان متمادی نادیده انگاشته می‌شده است، در معرض توجه فعالین حقوق بشر قرار گرفته است. در این مسیر به نظر شما چه موانع قانونی برای بهبود حقوق زنان در ایران وجود دارد؟ و همچنین به نظر شما چه عاملی باعث شده که توجه به حقوق زنان در ایران در سالهای اخیر افزایش یابد؟

از تاریخی که انقلاب پیروز شد، تعداد زنانی که از خانواده‌های سنتی پایشان به دانشگاه و ادارات باز شد، خیلی بیشتر شد. چون حکومت نیاز داشت به اینکه مقبولیت خودش را به رخ جهانیان بکشاند، بنابراین احتیاج به رای زنان هم داشت. از همان فردای انقلاب زنان را تشویق کردند که بیائید رأی بدهید. یعنی زنان خانواده‌های سنتی که غیر از گوشه آشپزخانه و غذا پختن وظیفه‌ای برایشان نبود، حالا آمدند به خیابان برای اینکه رأی بدهند که به دنیا ثابت بشود آقای خمینی محبوب است.
زنی که آمد به خیابان، قدر خودش را می‌داند. ممکن است که در سال‌های اولیه زن‌ها ارزش آن یک تکه کاغذی که می‌انداختند به صندوق نمی‌دانستند، اما به تدریج دانستند که در زمینه سیاست حداقل یک رأی دارند که با آن یک رأی حکومت می‌تواند به دنیا پز بدهد که من چقدر مقبول هستم و همین سرآغاز این شد که زنانی که از خانواده‌های سنتی بودند، کمی اعتماد به نفسشان بیاد بالاتر.  از سوی دیگر با گشایش دانشگاه‌های متعدد تعداد زنان تحصیلکرده خیلی زیاد شد، و الان می‌بینید که نیمی از دانشجویان ایران دختر هستند. طبیعی است زنان تحصیلکرده زنانی که آگاه هستند خودشان را نیمی از یک مرد نمی‌دانند، بلکه معادل مرد می‌دانند و به همین دلیل به قوانین ایران که بسیار تبعیض‌آمیز و ضد انسانی است اعتراض دارند.
از سوی دیگر حتی مردان ایرانی متوجه شده‌اند که تغییر قوانین به نفع زنان و رفع تبعیض از زنان مقدمه دمکراسی‌خواهی خواهد بود، و همیشه یکی از شاخص‌های سنجش دمکراسی در هر جامعه‌ای وضعیت زنان است. هرچقدر وضعیت زنان بهتر باشد، شاخص دمکراسی بهتر نشان داده خواهد شد و از همین رو مردان به کمک زنان آمده‌اند برای پیگیری مطالبات برابری‌خواهانه آنها و به همین دلیل، جنبش فمنیستی در ایران روز به روز قوی‌تر شد؛ تا حدی که الان با قاطعیت می‌توانم بگویم قوی‌ترین جنبش منطقه است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پست ویژه

خطر اجرای حکم قطع انگشتان دست هادی رستمی

 *هادی رستمی به اتفاق دو زندانی دیگر مهدی شرفیان و مهدی شاهیوند که به اتهام سرقت به قطع انگشتان دست راست محکوم شده اند با خطر اجرای حکمشان د...