Translate

۱۶ دی ۱۳۹۷

نامه سرگشاده گلرخ ابراهیمی ایرایی از زندان اوین؛ طعم فریب را چشیدیم و به خانه هایمان کشانده شدیم.


گلرخ ابراهیمی ایرایی، کنشگر مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین نامه‌‌ای سرگشاده در ارتباط با فشارها و محدودیت هایی که سالها بر اقشار مختلف ملت ایران روا داشته شده نوشته است. وی در بخشی از این نامه می‌گوید “با مسکن مهر آوار شدیم. با اندوخته‌های مالی کشور ته کشدیم. با خوزستان ریه‌ها را از ریزگردها پر کردیم؛ و با دراویش تن به باتوم و سربه دار دادیم. با دهه ی شصت در دشت بی فرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکه ی بیداد آن را. با قتل های زنجیره‌ای کارد آجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانه هایمان کشانده شدیم”.
به گزارش  ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران،  گلرخ ابراهیمی ایرایی، کنشگر مدنی محبوس در زندان اوین نامه ای سرگشاده نوشته است.

گلرخ ایرایی در این نامه با اشاره به فشارها، تضییقات و محدودیت هایی که سالهاست بر اقشار مختلف مردم ایران، وارد شده است می گوید: “اما همچنان پیگیر ماندیم بر خواسته های برحقمان تا آزاد شدن فعالیت احزاب، اصناف و اتحادیه ها تا توقف اعدام تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی تا شکسته شدن فضای انحصاری رسانه ها تا برچیده شدن دادگاه‌های فرمایشی و پایان دادن به خفقان و فضای امنیتی حاکم بر جامعه و تا توقف خصوصی سازی ها و بازگرداندن اموال فرودستان از جیب‌های غیر بر سر سفره شان حتی اگر دوباره و دوباره به زنجیرمان کشند ایستاده‌ایم و مصریم بر احقاق حقمان در این روزهای پر التهاب که پاسخ اعتراض را به حبس و شکنجه و ترور و اعدام خواهند داد.
متن کامل این نامه را در ادامه می‌خوانید:
ما که درد را و فقر را و سقوط به قعر دره ی ارتجاع را و بیش از یک قرن استبداد را تاب آوردیم. ما که تازیانه خوردیم و ایستادیم. کشته دادیم و ماندیم. سفره های بی نان گشودیم و ادامه دادیم. بر گور قلم، سرود آزادی خواندیم و از پای ننشستیم و حال بر دیوار لرزان و پایه های ارتجاع می کوبیم. تا لرزشی دوباره. تا عمیق تر شدن ترک های افتاده بر پیکر استبداد ایستاده‌ایم حتی اگر دشنه ی زهرآگین دژخیم، پهلویمان را دریده قصد جان مان را کنند.
ایستاده‌ایم در کنار کارگرانی که حقوق معوقه شان مرز ماه و سال را درنوردیده است. ایستاده‌ایم با رانندگانی که هراسی از شاخ و شانه کشیدن های او که خود را قاضی‌القضات میخواند به دل راه نداده‌اند و مصرند بر احقاق حقوق پایمال شده شان.ایستاده‌ایم با معلمان در بند که دانش‌آموزان شان مهر دیگری را بی آنان آغاز کرده‌اند.
با کولبران کردستان هدف گلوله ی کین قرار گرفتیم و با فعالان محیط زیست به آتش کشیده شدیم. با کودکان بلوچ در کپرها کلاس درس برپا نمودیم و دستان یخ زده مان را در تصور کانکس‌های وعده داده شده به مردم زلزله زده کرمانشاه گرم نمودیم.
با مسکن مهر آوار شدیم. و با اندوخته‌های مالی کشور ته کشدیم. با خوزستان ریه‌ها را از ریزگردها پر کردیم و با دراویش تن به باتوم و سر به دار دادیم.
با دهه ی شصت در دشت بی فرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکه ی بیداد آن را. با قتل های زنجیره‌ای کارد‌آجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانه‌هایمان کشانده شدیم.
با اقلیت های مذهبی از حقوق شهروندی محروم ماندیم و گورستان هایمان زیرو رو شد و به بند کشیده شدیم و وادار به جلای وطن گردیدیم.با هزاران هم وطن در دردی مشترک به تماشا نشستیم مصادره ی اموال هم‌وطنانمان را.
با دختران شین آباد زجر کشیدیم و در اردوهای دانش‌ آموزی دست و پای مان را از دست داده روانه ی بیمارستان و گورستان شدیم. در کوی دانشگاه قلع و قمع شدیم و ناپدید شدیم و به زنجیر کشیده شدیم. تاوان خالی بودن صندوق های ارزی کشور و به یغما رفتن بودجه و اقتصاد ورشکسته و صعود حیرت آور تورم افسار گسیخته و نوسانات بازار را به سیلی و سرخی گونه پرداختیم و در نمایش چند دقیقه ای رسانه ای، داستان کهنه و نخ نما را به تماشا نشستیم و با وعده ی اعدام قربانیان دست چین شده، بر این تراژدی تلخ و تکراری اندوهگین شدیم.
تاب آوردیم ناتوانی و عدم مدیریتی فاحش را که ختم شد به فقر و خفقان و بدنامی بین‌المللی و سرافکندگی و رسوایی و تنزلمان داد به پایین ترین رتبه های سربلندی و نائل مان نمود به اوج قله های فساد و فحشا و فقر فرهنگی. تاب آوردیم جا ماندن لنگه کفش های سفاهت را بر دیوار سفارت این کشور و آن کشور که حال به تلنگری شان دچار بحران میگردیم. به نام تروریست و منافق و داعشی و لامذهب سر به دار شدیم و تفتیش عقاید شدیم و محروم از حق تحصیل.
اما همچنان پیگیر ماندیم بر خواسته های برحق مان تا آزاد شدن فعالیت احزاب، اصناف و اتحادیه ها تا توقف اعدام تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی تا شکسته شدن فضای انحصاری رسانه‌ها تا برچیده شن دادگاههای فرمایشی و پایان دادن به خفقان و فضای امنیتی حاکم بر جامعه و تا توقف خصوصی سازی ها و بازگرداندن اموال فرودستان از جیبهای غیر بر سر سفره شان حتی اگر دوباره و دوباره به زنجیرمان کشند ایستاده‌ایم و مصریم بر احقاق حقمان در این روزهای پر التهاب که پاسخ اعتراض را به حبس و شکنجه و ترور و اعدام خواهند داد، ” ز ژرفِ آتش و خون، به صبح توده نوید خواهیم داد، رهایی خلق ایران را ، که نبرد ما را آیین است، حتی اگر کهکشان فردایش ز خون مان و ز سرخِ چهر هامان آذین بندد” نقاب تزویر و ریای مکارانه به زیر افکنده شد.
باشد که تاج استبداد در هم شکنیم.
گلرخ ابراهیمی ایرایی بند زنان زندان اوین دیماه ۹۷.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پست ویژه

خطر اجرای حکم قطع انگشتان دست هادی رستمی

 *هادی رستمی به اتفاق دو زندانی دیگر مهدی شرفیان و مهدی شاهیوند که به اتهام سرقت به قطع انگشتان دست راست محکوم شده اند با خطر اجرای حکمشان د...